ازنظرتاریخی می بینیم پشی درجمع سه دسته جاغوری (قلندر ، پشی ، شیرداغ) درقدیم بوده وسه پسربنامهای:دلکه،هوته وخدمت می باشد. وفعلاازنظرتشکیلات اداری به سه ولسوالی مرتبط اند و جز هفت قبیله (پشی- شیرداغ یا زیرک – قلندر- گری- یازدری- باغوچری - آته) جاغوری میباشد .
تمیور خانوف در کتاب ملی هزاره ها مردم پشی را از طوایف جاغوری می شمارد و اینگونه می نوسید :
طائفه جاغوری به هفت قبیله منقسیم می گردد (پشی ، زیرک ، قندر ، گری ، یازدری ، باغوچری ، اته )
و طائف فعلی جاغوری به دوازه (12) طائفه تقسیم می کند
1- سادات، 2- دهمرده ، 3- اوقی ، 4- مسکه ، 5- باغوچری ، 6- اذدری ، 7- خوشه ، 8- بابه ، 9- هیچه ، 10- یار محمد ، 11- پشی ، 12- شیرداغ
پشی از نظر تشکیلات اداری :
تشکلات اداری ان قرار ذیل است
1- قریه دادی، زنگر، دایبرکه فولادی- ناوه پشی، پایجلگه- جاکه- اولیاد،تاله قندی، قا بجوی، شب بخیر، سیاسنگ، بوپا ل، خشک قول وغرب قبرغه جزء ولسوالی مالستان.
2- چهل باغتوی پشی مربوط ولسوالی جاغوری ازتوابع ولایت غزنی.
3- قریه پیک مربوط ولسوالی خاص ارزگان ازتوابع ولایت ارزگان است.
پشی قبلا جز از ولسوالی جاغوری وعلاقه داری مالستان بود و دردوران پسین محمد ظاهرشاه پس ازارتقاء مالستان ازعلا قه داری به ولسوالی، قسمتی از پشی مربوط مالستان شد. .
پشی:به کلانی ابراهیم سلطان ، سبزعلی ، نجف سلطان اداره میشد
برخورد امیرعبدالرحمن بامردم سه دستۀ جاغوری:
درسال1301قمری. اردوی امیرعبدالرحمن عزم تسخیر مناطق سه دستۀ جاغوری یعنی قلندر، پشی وشیرداغ را نمودند که ابتدا نامه ی توسط سیدعلی نقی فرستاده شد. متاسفانه دوهزار وپنج صد تن ازسواره وپیاده هزاره محمد خواجه وجیغتوی غزنی به فرماندهی غلام حسین خان بن گلستان خان ومحمد علی خان بن رجب علی خان تحت سالاری ولی الله خان کرنیل گسیل شد وهم به بنیاد خان مالستان دستورداده شد که هزاره مالستان مترصد وآماده قتال با مردم سه دسته مذکورباشند.
دراین مرحله مردم قلندر تسلیم شد ومالیات دولتی راپذیرا شدند. امامردم پشی وشیرداغ به پشت گرمی کوهسارخودتسلیم نشدند، تاآنکه لشکر پادشاهی وارد منزل اشترسنگ (جاکه) پشی شده وعرصه راتنگ کردند. دراین زمان باپا درمیانی سید محمد طاهربن سیداحمد سرابی وغلام حسین خان وملکان مردم محمدخواجه وجیغتوآنهاراازکوه پایین نموده وسه روزاردو دراشترسنگ درنگ کردند. وقلاع ابراهیم سلطان راتصرف شده ، به طرف شیرداغ حرکت کرده ودرحصه زینگر توقف کردند. مردم شیرداغ نیز باواسطه گری سیدعلی نقی پذیرای اطاعت گشته، عبدالله بیگ رئیس ایشان، پسروبرادرزادۀ خودرابا دوتن ازبزرکان قومش به خواهش پیرمحمدخان حاکم جاغوری گروگان داد. سپاه پادشاهی پس ازانجام مهام آنجاواستمالت مردم دادی پشی که تااین زمان به کوهابودند، خدابخش خان قلندرراضامن جریرۀ مطیعان جدید هزارۀ مذکورگرفته مراجعت نموده وایلجاری مردم غزنین رامرخّص کردند.
درسال1302قمری مردم ایچه، مسکه وسنگماشه ازظلم وستم میرزافیض الله که درزمان جریب کشی زمین وچوب زدن به تنگ آمده بودند، درعلاقه چهل باغتو رفته به کوهسارآن جا پناهنده شده ومردم هوقی، هودقول، قره ومسکه محصلان پادشاهی راجواب رد داده به اغوا وتحریک سلطان علی خان وبرادرزاده اش حیدرعلی خان وغیره منسوبانش درمیان مردم پشی پناهنده شدند.
درسال1303قمری آنچه کاتب می نویسدکه: هزاره پشی وشیرداغ به اغوای سلطانعلی خان بن سردارشیرعلی خان جاغوری نیزدوباره یاغی شدند. قوای عبدالرحمن ازراه تمکی ولومان وارد سنگماشه شده بامردم چهاردسته جاغوری درجودری توقف نموده میل ، قنداق وچرخهای توپ رابه خاطرکوتل صعب العبورجودری جدا نموده وازآن جاوارد چهل باغتوشدند. که خود فیض محمدکاتب هم دراین سفرهمراه لشکربوده است.یازده ضرب توپ به خاطرتخویف آنان فیرنمودند.درچندروزتوقف مردم ایلجاری غزنین اسپ دوانی می کردند. دراین مرحله سلطان علی خان جاغوری وابراهیم سلطان پشی درکوتل شامنصوربا دولت که خود کاتب هم بوده مذاکره نمودند. ابراهیم سلطان باقبولی دوسال مالیات ازسه سال تسلیم شدند. اردوخود را به اشترسنگ رسانید ویک پسرابراهیم سلطان با مادرش به رسم یرغمل درسنگماشه نزد نجات هوقی فرستادند ودوتن یرغمل ازبزرکان طایفه شیرداغ گرفته به خدابخش خان قلندرسپردند وبرف باریدن آغازشد. به حکم امیرعبدالرحمن ده هزارروپیه وجه مالیه ازمردم مسکه، پشی وشیرداغ بنام نعل بهاء تحصیل نمودند.
درسال1304 پسربنیاد خان مالستان که بابرادرانش درغزنین محبوس بود پیام دادند که بامردم ایلجاری مالستان ومیرادینه ازراه امداد مردم چهاردسته جاغوری درموضع زردک رفته توقف نمایند تامردم پشی وشیرداغ جاغوری بااشرار قلندر یار نشوند.
درسال1305سردارمحمدعظیم بیک سه پای (شهرستان) که درنزدعبدالرحمن رفته وخلعت سرداری به وی داده شده بود11 قطعه منشورازجانب امیر به طوایف یازده گانه یاغستان چون: عنایت خان، حاجی، باسی، پنج پای، میرادینه، حاجی خان، دولت عزیز، اسکه، سلطان احمد، زاولی، صحبت خان، شوی، بوباش، دای چوپان، زردک، قلندر، پشی وشیرداغ توسط محدعظیم بیگ به آنان فرستاده شد. درخلال آن جمشید خان بن محمد باقرسلطان جاغوری که پس ازکشته شدن صفدرعلی خان واحمدعلی خان ازسوی دولت انتخاب شده بود میان مردم ارزگان، شوی، بوباش، قلندر، پشی وشیرداغ رفته نصیحت وموعظت کرده که آنان پذیرای اطاعت شدند.
درسال1308 قمری جمشیدخان هزارۀ جاغوری دو صدتن ازمردم زردک راکه درجمع وبست مردم مالستان بودند بالشکرایلجاری مردم پشی وشیرداغ ازراه خدمت دولت فراهم کرده باخود آورده بود، وارد اردوی پادشاهی شد. فرهاد خان کرنیل که می بایست جمشید خان رانوازش می کرد، ناسزا گفته وپنجا وسه تن ازبزرکان لشکرمردم زردک، پشی وشیرداغ راکه ازراه خدمت پیش آمده بودند، محبوس کرده پانزده تن آنان را به قتل رسانیده، اسپ سواری پسرابراهیم سلطان پشی که شایان زین سرداران بودبه اکراه بگرفتند.
درسال1309 قمری سردارعبدالقدوس خان ازچوره وارد چنارتوشد، هفدهم ماه صفر مردم آن جاکه تسلیم شده بود، ازبرخوردفرهاد خان درسال گذشته بامردم پشی وشیرداغ که سردارعبدالقدوس هم چنا ن رفتارنکند، به کوه بالاشدند.
فرهادخان به امرسردارعبدالقدوس خان اسلحۀ مردم بوباش، شوی، قلندر، پشی وشیرداغ راخانه به خانه جمع نموده ودرروزدوازدهم جمادالاول وارد سنگماشه شده اقامت گزیدند.
درسال1310 قمری فتیح محمد وجان محمد نامان ازسواران فوج هجده نهری خبر فتح قلعۀ قاضی عسکرحجرستان، میرادینه وزردک رابه کابل رسانید وازجانب عبدالرحمن خلعت گرفتند. امیربه جنرال شیرمحمدخان، میرعطاخان وکرنیل فرهاد خان دستورداد که مردم پشی وشیرداغ رابه مانند میرادینه وزردک خراب وبیاب ساخته، بعدبامحمدعظیم بیگ سه پای که درموضع شیرقلعه طرح سنگرانداخته وبا مردم قلندرجاغوری به پیکارپرداخته درقتل وغارت شان دریغ نکند.
جنرال شیرمحمدوفرهادخان تمام سپاه رابه درّه های جبال مردم زاولی، پیک، پشی وشیرداغ بالا نموده یک صد وچهل نفر راکشته وشصت تن مرد وزن را اسیرگرفتند. پسران ودختران ایشان رابنام برده وکنیز متصرف گردیده، مال، متاع، دوآب ومواشی زیاد بدست آوردند وقلاع مذکوره را تمام آتش کشیده بسوختند، زراعات راتلف وعلف شتران وستوران کردند. دروسط ناوه سلطان احمد اردوزدند.
درتاریخ شب دوشنبه بیستم ماه صفر1310 قمری مردم پشی،شیرداغ، زاولی، سلطان احمد وارزگان که درکوهسارمترصد پیکاربودند بالای اردو شبیخون زدند وازچهار جانب حمله نموده وآنانیکه درقلعه ششبرجه محصوربودند، باآنان پیوسته وسپاه بسیاررابه قتل رسانیدند.
درپانزدهم ربیع الاول1310 سپهسالارغلام حیدرخان که درّه پهلوان رافتح کرده بودباجنرال شیرمحمدخان وفرهادخان به جانب درّه غرغرآب شیرداغ نامه فرستادند اماآنها قبول نکرده وآماده نبرد شدند. سپس آنهابه سوی علاقۀ پشی وشیرداغ حرکت نموده ودرقلعۀ عبدالله بیگ فروکش کردند.هزاره ها تمام علوفه وآزوقۀ خودراآتش زده ودرکوه گلووجاغ جمع گردیده آماده نبردبا اردوشدند. اردوی فاتح دولت باآنکه ازغرّه ماه صفرتااین وقت ازمرض وباء هیچ نیندشیده بوده ودرهمه جاحاضربودند. امادراین جاازسبب جبال شامخه ترک تهّو رنمودند. ولی تمام قلاع وآبادانی علاقۀ شیرداغ را آتش زده ویران ساختند.
جنرالان عبدالرحمن ازچند جهت برقلند رحمله کردند. دراین میان سلطانعلی خان پسرسردار شیرعلی خان جاغوری به امر امیر عبدالرحمن نزد افسران اردوشده وهم چنان مردم قلندر رانصیحت کردند وآنها پذیرفتند. درششم ماه ربیع الثانی امیر عبدالرحمن به تمام فرماندهان خود دستورداد که بار بار به تکرار به شما حکم داده شده که مردم شریر وحیله گرهزاره راتا می توانید نابود کنید که نامی ازآنها درمملکت افغانستان باقی نماند.
قبل از وصول این نامه سیدحسن نام ارزگانی باچند تن ازبزرکان ساکن درّه سعید درویش، قوم نیکروز وپسرعبدالله بیگ رئیس هزاره شیرداغ که تااین وقت به کوها بودند درموضع بکی نزد جنرال میرعطاخان خودرا تسلیم نمودند.
دردوازدهم ماه رجب 1310 امیرعبدالرحمن 19 طغرامنشور بنام بزرکان هزاره جات صادرنمود که هرآنچه سید، کربلایی، زوار، میر ومیرزاده، بزرک وبزرک زاده قوم هزاره رابه کابل بفرستد که ثلث هزاره را دربرمی گرفت. دراین میان ازجمله نام عبدالله بیگ شیرداغ ذکرشده است. وقتی نجف سلطان پشی ازکوهای غوغه در خواب دستگیر وزنجیرپیج شد وازآن طرف بزرگان قلندر دستگیرگردید. عبدالله بیگ رئیس هزاره شیرداغ خودش درنزد سمندرخان حاکم ارزگان شده تسلیم شد. اما کرنیل فرهادخان امان نداد وباچهل وشش تن ازبزرکان هزاره به کابل فرستاده شدندکه همه به « یاسا» رسیدند.
![]()
گرفته شده از سرزمین شیرداغ
نظرات شما عزیزان: